مهرادمهراد، تا این لحظه: 9 سال و 2 ماه و 11 روز سن داره

عشق مامان و بابا

هفت ماهگی

پسر نازم زود حرف ر رو تونست بگه.پسرم تو هفت ماهگی رررر می گفت . پسر خوشگلم چند تاعکسی که برات میذارم خونه عموست که شما سوار ماشین امیر شدی و کلی ذوق کردی. تموم خونه راه می بردیمت و شما ساکت پشت فرمون ماین نشسته بودی و کیف می کردی   ...
14 آبان 1394

خرید

امروز 30 مهر 94 و پسرم برای اولین برا داره میره خرید تو یک فروشگاه زنجیره ای.!اینجا پسرم 7ماهشه عکسای پایین هم 4 روز بعدشه که پسرم دوباره داره میره خرید.این کلاه خوشگل هم دایی جونش براش خریده ...
10 آبان 1394

مسافرت مشهد

پسرم 22مهر برای اولین بار  با من و مامان جونی رفت مشهد برای زیارت. خیلی خوش گذشت .ضمنا مراسم شیرخوارگان حسینی رو هم در مشهد در صحن جامع رضوی بودیم. اول چند تاعکس از مراسم و و اینم چند تاعکس از پسرم در حرم امام رضا(علیه السلام) و جاهای مختلف شهر مشهد ...
2 آبان 1394

روروک برای اولین بار و متر پسری

اشنبه 11 مهر 94 و بابایی متر خیاطی رو داد به شما و شما یک سر متر رو گرفته بودید و بابایی سر دیگرشو و کلی خندیدید و ذوق کردید و اما اولین باری که پسرم سوار روررک شد یکشنبه 12 مهر بود و کلی ذوق کرد جیگر مامانی ...
14 مهر 1394

پایان شش ماهگی

اینجا 26 شهریوره که دوباره به انزهارفیتم هواسردتر شده بود و همه جا پر بود از کردو اینجا هم همون انزها ست که پسرم تو کالسکه خوابش برده . اخه پسرما عادت داره تو کالسکه بخوابه. بیچاره مامانی که دو ساعت مجبوره سما رو را ه ببره و اینجا هم پسرم چون تازه شروع کرده بود به غذا خوردن تمام دهانش رو فرنی کرده اینجا هم 4 مهر 94 که تولد خاله ملیحه منه وای مامانی وقتی کیک رو می بینی کلی ذوق می کنه و انگشتتون وره سمت کیک و..... وای خوشمزه مان .زبونشو نگا       ...
8 مهر 1394

شش ماهگی مهراد جونی

پسرم  شش ماهش پر شده و با صدای بلند می خنده.وای ادم ضعف می کنه واسه خنده هاش. عشق مامانی اینم چند تا عکس دوست داشتنی از شش ماهگی پسری اینم عکس از چشمای ناز پسرم که مهدیه جون واسش درست کرده ...
24 شهريور 1394

غلت زدن پسری

پسر خوشگلم بالاخره شنبه شب 21 شهریور ساعت 9 شب  اولین غلت رو زدی تو این یک ماه اخیر خیلی تلاش می کردی اما نمی تونستی اما بلاخره غلت رو  زدی و منو  وبابایی رو کلی خوشحال کردی
24 شهريور 1394